پرستاران جوان

بچه های پرستاری 91 قم

پرستاران جوان

بچه های پرستاری 91 قم

نظر سنجی


کاریکاتور بالا رو دیدید خوب این عاقبت همه ما مرداست بعد از ازدواج...وقتی مهریه رو براساس سال تولد دختر تعیین میکنن همین میشه دیگه!!!!


حالا اگه عاشق یه دختری شده باشین و خانواده عروس خانوم همین شرط بالا رو گذاشته باشن چه کار میکنین مهریه رو دارین بدین؟؟ ندارین؟؟ پس چیکار میکنین؟؟


به نظرتون چی کار کنیم که هم عشقمون رو از دست ندیم و هم مهریه رو بپیچونیم یا حداقل خیلی کمترش کنیم؟!!!


نظرات 11 + ارسال نظر
morteza جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 08:18 ب.ظ

برو بابا تو همین اول کار موندیم کو تا تعیین مهریه . عشق کیلو چنده طرف اگه درکت نمیکنه و مهریه عجیب و غریب میخواد غلط میکنی عاشقش میشی
.مهریه باید هم در شان دختر و هم در وسع پسر باشه

منم موافقم باهات اما الان درک نمیکنی چی میگم سر مجلس که قبول کردی به اندازه وزن عروس خانوم طلا بدی یا بال مگس. اون موقع میفهمی

Rohani جمعه 1 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 10:10 ب.ظ

درنطرگرفتن مهریه بستگی به خانواده طرف داره که ملاکش از عددی که واسه مهریه میگه چیه؟
وهمچنین شعور خانواده داماد واطرافیان که کم بودن مهریه ی دختر رو دلیل بر بی ارزشی دختر یا ترشیده بودن دختر ندونن که بگن عجله داشتن ودخترشونو غالب کردن به ما و.../خانوما ببخشید که اینطوری گفتم ولی بایدواضح منظورمو میگفتم /

واقعا نظر سنجیده ای بود
فکر نکنم خانواده داماد این طور فکر کنن(مهریه کم به خاطر عجله داشتن دختر) اما متاسفانه بعضی از اطرافیان این مشکل رو به وجود میارن
از قدیم هم گفتن دهن مردم رو نمیشه بست

modest man شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:10 ق.ظ

بذارید من نظر خودمو بگم حالا میخاید به تمسخر بگیرید یا قبول نکنید
این خطبه های عقدی که الان خونده میشه اصلاً درست نیست چون متاسفانه در برخی از آن ها تعداد مهریه به میزانی تعیین میشه که اصلن در وسع پسر نیست وحتی شاید تا آخر عمرش هم نتونه همچین چیزی رو پرداخت کنه پس این ازدواج اصلن درست نیست
دیدگاه اسلام این هستش که مرد باید میزانی رو مهر همسرش بکنه که در دارایی اون فرد باشه یا توانایی پرداختش رو داشته باشه نه چیزی که اصلن تواناییشو نداشته باشه
بعدشم متاسفانه در حال حاضر میزان مهریه رو اکثر خانواده ها به عنوان ارزش دخترشون حساب میکنن پس وقتی خودتون ارزش دخترتون رو به اندازه یک کالا پایین میارید پس مطمئن باشید دیدگاه همسر دختر هم به دختر به مانند یک کالا میشه نه یک وجود برتر که شایسته دوست داشتن،عشق ورزیدن واحترام هستش
و به گفته حضرت علی ع(البته اگر درس گفته باشم) همه چیز در اعتدال معنا پیدا میکند

احسنت نجفی. جزاعکم الله!!

I'm UNKNOWN شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:33 ق.ظ

من که اول مهریه رو نگاه میکنم بعد عاشق میشم .
مرد باید عاقل باشه ، نه که مثل بعضی از این جوون های احمق بگه الا و بلا همین دختر ، دختره هم ناز بکنه بکه سال تولد میلادیم تعداد مهرمه ...
جم کن بابا این عشق و عاشق بازیا رو ...

قبلا هم گفتم صادق تو از اینا چیزی سرت نمیشه

morteza شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 12:29 ب.ظ

محمودی من اعصاب ندارما نذار دهنم باز شه ها ی چیزی میگم کل وبلاگ فیلتر شه بره پی کارش

خوب بابا چرا میزنی

REZAOMIDI4444 شنبه 2 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:51 ب.ظ

از همون اول هم گفتم

خدا = زن = مهر

یک تناسب بسیار عالی!!!!

ای کاش بیشتر توضیح میدادی

سلنا جون عجب جمله ای گفتی بوس بوس
من هم یه جمله بگم قابل توجه آقایون وب
مرد=شیطان=خشم
قابل توجه اصغر آقا وآقا چنگیز
کوکب جون سانسور نکنی نظرم رو ها بذارن این آقایون بدونن چی هستن

کوکب
منو سانسور؟

راستی قمر جون امروز میری آرایشگاه؟؟؟

وایسو به شمسی و قدم جونیم بگم ببینم میان بعد باهم بریم
راسی بریم همون آرایشگاهی که سلنا جون میره
میبینی لامصب چقد خشل میکنه میاد کلاس خیلی بلاس قربونش برم

شمسی دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 11:04 ق.ظ

کوکب جون شوخی کردم بلا گرفته نترس عزیزم
قمر جون اره منم میام ابروهام حسابی پر شده ی بند هم باید به صورتم بندازم رفتی خبر بده
فقط بگ الان حالم اینطوره از این حرفا

محمودی سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 01:48 ب.ظ

سلام
به نظر من که یه خانومم فک می کنم واقعاْ مهریه ی سنگین درست نیست.
بنده با نظر آقای نجفی موافقم که چرا ارزش زن رو به اندازه ی یک کالا پایین میارن؟؟؟ زنی (بشر) که آسمون و زمین و تمام مخلوقات برای اون آفریده شده و مطمئناْ هیچ کالایی به حد ارزش این وجود نمی رسه...
یه چیز دیگه هم می خواستم بگم به عنوان یه انتقاد: طنز خوبه ولی باید یه پارامتر هایی توش رعایت بشه! این طور نیست؟ توی پاسخ هایی که داده میشه با احترام تر برخورد کنید بهتر نیست؟؟؟

نمیدونم شاید پست مناسبی نزاشتم
راستی خانوم محمودی اگه میشه دفه بعد جلوی اسمتون رشتتون رو بنویسین تا بچه ها شما رو با من اشتباه نگیرن ممنون

javad سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 09:19 ب.ظ

بس شنیدم داستان بی کسی
بس شنیدم قصه ی دلواپسی
قصه ی عشق از زبان هرکسی
گفته اند از نی حکایت ها بسی
حال بشنو از من این افسانه را
داستانه این دله دیوانه را:
چشمهایش گویی از نیرنگ داشت
دل دریغا سینه ای از سنگ داشت
با دلم انگار قصده جنگ داشت
گویی از با من نشستن،ننگ داشت
عاشقم من،عاشقم من قصده هیچ انکار نیس
لیک با عاشق نشستن عار نیست
کاره او آتش زدن من سوختن
در دله شب چشم بر در دوختن
من خریدن ناز،او نفروختن
باز آتش بر دلم افروختن
سوختن در عشق را از بر شدیم
آتشی بودیمو خاکستر شدیم
از غمه این عشق مردن باک نیست
خونودل هر لحظه خوردن پاک نیست
آه میترسم شبی رسوا شوم
بدتر از رسوایی ام تنها شوم
وای از این سیدو آه از آن کمند
پیش رویم خنده پشتم پوزخند
بر چنین نامهربانی دل مبند
دوستان گفتندو دل نشنید غم
خانه ای ویرانتر از ویرانه ام
من حقیقت نیستم افسانه ام
گرچه سوزد پروری پروانه ام
فاش میگویم که من دیوانه ام
تا به کی آخر چنین دیوانگی
پیلگی بهتر از این پروانگی
گفتمش آرام جانی گفت نه
گفتمش شیرین زبانی گفت نه
گفتمش نامهربانی گفت نه
میشود یک شب بمانی گفت نه
دل شبی دور از خیالش سر نکرد
گفتمش افسوس او باور نکرد
خود نمیدانم خدایا چیستم
یک نفر با من بگوید کیستم؟
بس کشیدم آه از دل بردنش
آه،اگر آهم بگیرد دامنش
با تمام بی کسی ها ساختم
وای بر من ساده بودم باختم
دل سپردن دسته او دیوانگیست
آه غیر از من کسی دیوانه نیست
گریه کردن تا سحر کاره من است
شاهده من چشمه بیماره من است
فکر میکردم که او یاره من است
نه،فقط در فکره آزار من است
نیتش از عشق تنها خواهش است
دوستت دارم دروغی فاحش است
یک شب آمد زیرو رویم کردو رفت
بغضه تلخی در گلویم کردو رفت
مَثَله او هر چ بادا باد بود
خوش بحالش ک اینقدر آزاد بود
بی نیاز از مستی نی شاد بود
چشمهایش مسته مادر زاد بود
یک شبه از عمر سیرم کردورفت
من جوان بودم پیرم کردو رفت
......


فکر نمیکردم داداش این قد حالت بد باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد