پرستاران جوان

بچه های پرستاری 91 قم

پرستاران جوان

بچه های پرستاری 91 قم

شعر داغ (عشق خری)

سلام عزیزانم با پررویی تمام بازم شعر میخام بذارم براتون

اول یه فاتحه برام قرائت کنید دوستان بعد شعر رو بخونید


افسار بیاور که خرت میگردم                       از پای به گوشِ آن لبت میگردم

گر بعله بگویی به من اینجا این دم                 از آن ته دل، من هم سرت میگردم 

گویم به تو که بعله بگویی بر من                   روزان و شبان چو هم دمت میگردم

اما خرم از پل که گذشتش اینبار                    بر سان خری سر خرت میگردم

دست از دل و از کار خودم بردارم                سر خانه ی داماد ننت میگردم

چون بچه کوته قدک وبیچاره                       آویز به جیب آن دَدَت میگردم

گر شام منم یکی دو ساعت دیر است             با دست خودم به صورتت میگردم

گر چایی صبحانه من یخ باشد                     با نعلبکیش به آن سرت میگردم

گر پول لباس و کیف و کفشک خواهی          هم چون سگکی به دامنت میگردم

گر گوش ندی حرف مرا ای خانم!               سابق ز به نام همسرت میگردم

اینها همه گفتم که بدانی مرد ام                     گرچه تو خری منم خرت میگردم

(سمن)


دیگه کمی ها و کاستیهاشم ببخشید عشق ما که خری شد انشا... عشق شما آدمیزادی باشه

ضمنن آقایون عزیز قبول دارم تو سه بیت اول گند زدم اما هفتونیم بیت بعد جبرانش کردم اما دیگه مصرع آخر رو نمیگفتم شهیدم میکردن این جماعت

دوستان عزیز این شعر تنها یک شوخی بود و بنده قصد توهین به هیچ جنسیت خاصی رو نداشتم

شعر داغ تقدیم به مرتضی عزیزم خخخخخ

تقدیم به مرتضای عزیزم

آقا قابل توجه علت اینکه زیاد داغش نکردم اینه که 10 تومان بم تقدیم کرد

دیگه امورات زندگی خوب نمیگرده


خرس ما را خوی حیوانی نبود                  نوریم  را  نور  نورانی  نبود!

مهربان بود و  تمیز و محترم                    او  رفیق  قوچ  قوچانی  نبود!

دل به خر میداد و خر میزد ولی                 هم چو ما خرباز میدانی نبود!

او ببود و صد هزاران جی افش                 اوکه چون ما عاشق جانی نبود!

صورتش زیبا و سیرت بس سیاه               او که چون ما شیخ ربانی نبود!

ای گوزل اغلان باغیشلایین کل امان           پخ یمن هم جمله ترکانی نبود؟

(سمن)

البته من خودمم ترکی بلد نیستم ولی امیدوارم جمله ای که گفتم دست باشه

یعنی ای بچه خشگل ببخشید امان بده و رحم کن   بیت دومم یعنی شکر نخور هم جمله ترکی هستش یا نه؟

آخ راستی یادم نبود صادق جان از شما هم....

چی خیال کردی فک کردی من از تو معذرت میخام نه دادا حقته


بر منکرش نعلت شعر زیر رو برا غیر از ابولفضل گفته باشم

بشمار

دوستت دارم ابولفضل جون

دیگه میبخشید عاشقانه اش زیاد شد


دلم مجنون نمی گشت و نگفتم دوستت دارم

زبانم  وا  نمی گشت و نگفتم دوستت دارم

اگر در سردی و سرما ، تو تک آغوش من بودی

به روز و شب در آغوشت ، نگفتم دوستت دارم

اگر بر اشک چشمانم ، تو دستی از خدا بودی

ولی با اشک چشمانت ، نگفتم دوستت دارم

هزاران صبح و صدها شب، بگفتی دوستم داری

ولی شرمنده یک بارم، نگفتم دوستت دارم

ولی اینک به تو گویم، عزیزم ،دوستت دارم

اگر تا این شب و این دم، نگفتم دوستت دارم

سمن

شمس عالم بی فروغ است بی فروغ

خب من هم به نوبه خودم شهادت علی بن موسی الرضا رو به همه شما دوستان عزیزم تسلیت میگم و دوتا از شعزهایی خودم رو که به مناسبت این روز سرودم میذارم تا بلکه مورد قبول حق و شما واقع بشه


شمسی و آن شمس عالم پیش رویت، بی فروغ است بی فروغ

ماهی و زیبایی ماه جهان در محضرت، تنها دروغ است یک دروغ

آسمان با وسعتش بر پیش تو، خود بی وجود است بی وجود

یا ملک با قربتش در نزد تو، خود در سجود است در سجود

خاک ایران از گوهرهای وجود نازنینیت، استوار است استوار

این دل مجنون من در عشق تو، بس بی قرار است بی قرار

(سمن)


قرار بود برای امام حسن یک شعر دیگه بذارم که خدا توفیق داد و قلمم رو چرخاند و امیدوارم مورد قبول شما دوستان با تمام کاستیهاش قرار بگیره


مینویسد میسرایم داستانی پر ز غم

از سکوتی پر زفریاد و امامی بی حرم

مینویسد جد او از دردهای مجتبی 

میسرایم شعرکی اینک به اذن مصطفی

مینویسد حیدر از سیف خدا در دست وی

میسرایم از جمل ، از اُشتر گردیده پی

مینویسد فاطمه از روی ماه و محشرش

میسرایم از طواف مادری بر پیکرش

مینویسد خون ایزد از صبوری های او

میسرایم از غم و درد و خارهایی بر گلو

مینویسد فاضل از صلح و هزاران مصلحت

میسرایم از جفای مردمان و صد هزاران مغفرت

مینویسد زینب از خون های وی بر آن جگر

میسرایم از شب و اشک و دعاها چون پدر

مینویسد مجتبی این دم  بر اَلله نامه ای

کاین سمن عاشق بود ساقی بده پیمانه ای


ممنون و متشکرم اگر وقت گذاشتید و شعرهای حقیر رو مطالعه کردید

تسلیت باد

شهادت پیامبر اکرم و امام حسن مجتبی رو به همه شما دوستان عزیزم تسلیت میگم و بک شعر به مناسبت امروز میذارم امیدوارم مورد پسند شما و حضرت حق قرار بگیره


محمد بود و دنیا در تباهی                  محمد بود و خلقی در سیاهی

محمد بود و یک دنیا رسالت               محمد بود و جمعی در ضلالت

محمد بود و یک دنیا شیاطین              دو صد کفر از خدایان و سلاطین

محمد بود و صدها لات و عزی          ابوسفیان و هنده، صد لهب ها

محمد بود  و یک کوهی پر از نور       محمد! اِقرا ای اُمّی منظور

محمد بود و یک شبه جزیره               علی همراه و همراهش خدیجه

محمد بود و سلمانی من الفارس           شهیده مادری برتر ز صد یاس

محمد بود و مردانی ز فریاد               بلال و بوذر، عمار و مقداد

محمد بود و آقای شهیدان                   دلیری حمزه نام و شیر میدان

محمد بود و یک دنیا صفا داد             خدای کعبه را با دل جلا داد

محمد بود و بود من ز او بود              سمن پروانه و آتش ز او بود


چون شعر برای امام حسن خوب نبود برش داشتم انشالله با شعر امام رضا برای امام حسن نیز شعری رو خواهم گذاشت و اگر عمری باشه در وب قرار خواهم داد

اگر تا اربعین

خب با تسلیت اربعین حسینی به همه دوستان گلم

یک شعری رو گفتم امیدوارم مورد قبول درگاه ایزدی و همینطور شما دوستان قرار بگیره


به عاشورا  اگر گردن بریدند

ز خون عاشقان پیمانه چیدند

اگر با صدهزاران ظلم و پستی

به چادر ها ز سر چادر کشیدند

اگر  بر  خیمه های  بیت احمد

به جای  مرحمت آتش  گزیدند

اگر  در  کربلا  آن  بی  خدایان

گل و پروانه  را  آتش  کشیدند

ولی بر شام و در آن مسجد سبز

اگر  تا  اربعین  حق  را  ندیدند

چو زهرا خطبه از زینب شنیدند

عبا ها را به  سر  بهتر  بدیدند

(سمن)


صادق جون(ایووووووووووووووووووووق)

یعنی خیلی تحمل کردم برا این عتیقه شعر گفتم

بدیدم  قوچی  از  قوچان  بیامد

زشاخش چون خری بر جان بیامد

نشستش  بر به جانم با  دو  شاخش

دو  شاخش را  شکستم  سم  بیامد


اینقد حالمو با این ساقه طلاییت به هم زدی گفتم تو شعر بیارم بلکه دیگه نخریش

البته به شعرم هم گند زد اما وجودش لازم بود


فیسو کردی فیضو اما ناشناسی پیش ما

گر علمداری به فیست جوجه ای بر پیش ما

من نگفتم سوتیت از آن سفر با بچه ها

مرده شورت را ببردم کم بخر ساقه طلا


یه شعر نو هم گفتم میذارم ولی کاستی های زیادش رو به بزرگواریتون ببخشید

راسی در مورد صادق نیستا 

گفتم بگم چون جو گرفته بودش فکر کرده برا اون گفتم با اون ریششاش


سوز سرمایت

ز آتش می فزآید سوز را

نازینا

بی وفا

کمتر بسوزان

من ندارم طاقت این آتش و این سوز را


آتش عشق تو بر چشمان عقلم

شعله ای چون تیر شد

قلب این دیوانهِ عاشق

از غرورت پیر شد


خون بگریم من زقلبم با دوچشمم بر تو عشقم

تا ببینی عاشقی گشتم ز عشقت 

سردیت

از من

بگیری

گرمیت را هدیه داری!!!!!!!!!!!!


خب انشالله از هفته بعد شعرهای استاد محمودی رو هم میخونیم

محمودی لو دادم شاعر شدی هفته بعد پس منتظر شعرت هستیم برادر جان


رضا جان و خانم محرابی دیگه میبخشید

روز کار آموزی و توتک درختی بی نوا          جمع  آویزان درخت از نرسکان  وب بیا

می پریدن بر درخت آنان به سان اشقیا           میشکستن از شجر آنان بسی از شاخه ها

مردمان دستی به سر از کارشان یاویلنا          چون بدیدن بر درخت عظمایشان محرابیا

دیگه عذر میخام تو این زمان اندک بیشتر از این از دستم برنیومد



ببودم بر کلاس و بر به خوابم                  کلام  آمد ز امیدم، رضایم

که من خانم نی ام گر مینمایم                  ولی ازعشق خانم خاک پایم

رضا جوووووووووووووون خیلی مردی


سلام بر تو حسین جان

چند تا شعر گفتم براتون میذارم انشالله مورد قبول درگاه حق بشه

1-

خدا را بر به دشتی سر بریدند!     سرش را بر سر نیزه کشیدند!

ز چوب خیزران بر آن وزیدند!          ولی تنها ز سر قرآن شنیدند! 


2-

هل ناصراً ینصر مرا،یاری کند یاری مرا؟

بیگانه بر خواند مرا،حیدر مرا یاری مرا!

هل عاشقاً یعشق مرا،عاشق شود جانی مرا؟

دیوانه آتش زد مرا،فاضل مرا عاشق مرا!

هل سامعاً یسمع مرا،گوشی شود سامع مرا؟

نادیتنی دشمن مرا،زینب مرا سامع مرا!

هل ساقیاً یشرب مرا،جامی دهد ساقی مرا؟

بی مسکری شد حد مرا،زهرا مرا کوثر مرا!

زین مردمان شرمس مرا،از رویشان ننگس مرا!

الحکم لله حق مرا، اَلله مرا وَلله مرا!


مسکر:شراب      نادیتنی:صدا میزند مرا-به نام میخواند مرا

3-

اخوک عطشان لایشرب من الماء

رضیعک  یبکی  لا یوصل  عما

دموعک  یجری  و  نادیه  ربّا

انا مغروم  وجهک  یا  حُسَینا


ایراد گرامری(صرف و نحوی یا قواعدی زبان عرب ) نگیرید که فک کنم زیاد داره

رضیع:نوزاد-شیرخواره   وصل:رسیدن    دموع:اشکها   نادی:صدا زدن     مغروم:عاشق  عم:عمو


4-دیگه یه نوحه وار هم گفتم که خواهشاً یا نخونید یا درست به صورت نوحه و لالایی بخونید


لا   لا   لا   اصغر بابا

بخواب اینک در بر بابا

شدی پر پر نو گل بابا

علی جانم ای علی بابا

علی جانم ای علی بابا

زنم بوسه بر لبت بابا

مکن گریه ای علی بابا

شدش پر خون این دل بابا

چو شد پاره حنجرت بابا

علی جانم ای علی بابا



5-اینم شعر آخرم که خودم بیشتر از همه میپسندمش


هفتاد و دو پروانه و هفتاد و دو ملت به چه هستند؟

اینان ز خدا عاشق و آنان ز خدایان بگسستند!

این هفتاد و دو آزاده و مستانه و حقانه پرستند!

آن هفتاد و دو دیوانه و بیگانه و مصداق شب هستند!

این هفتاد و دو عشاق خدا و همگی جام به دستند!

آن هفتاد و دو مفتی شیاطین و همه زهد پرستند!

این هفتاد و دو دانی که چرا ملت هفتاد و سه هستند؟

چون هفتاد و دو ملت همه از مهر علی چشم ببستند!


هفتاد و دو ملت تلمیحی است از حدیث نبوی که مسلمان ها به هفتاد و سه دسته تقسیم میشوند و تنها دسته ای از آنان که مهر حضرت علی رو واقعاً دارند سربلند و مفتخر میشوند(60 دسته اهل تسنن و 13 دسته شیعه)

و همچنین تلمیح به شعر حافظ

هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه   چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند


مفتی:فتوا دهنده-شیخ    


ممنون که شعرام رو تحمل کردید و یه صلوات رو هدیه به روح سالار شهدا و هفتاد و دو یار با وفایش بکنید تا بلکه ما هم جز ملت هفتاد و سوم قرار بگیریم

ترس نامه

یه شعر انتقادی در مورد خانوما گفتم البته به شدت یک صدم اون چیزی که در مورد پسرها گفتم نیست به امید خدا که اینبار نسوزیم دیگه


تبصره1:البته هیچکدوم از این مطالبی رو که من گفتم صادقانه عرض میکنم در خانومای کلاس یافت نمیشه و فقط بافته ای از عقل ناقص یک شاعر در پیت هستش به خاطر همین هم از اگر استفاده کردم که خانوما بد برداشت نکنن

تبصره2:بیت اخر رو با لهجه ای تقریباً شیرازی بخونید


اگر  دختر  پیر  و  فرزانه ای                اگر  دختر شیخ  و  شهزاده ای

گمانت  نباشد  که  افسانه ای                  به درس و به مکتب تو علامه ای

فقط دان که جانم تو خر خانه ای             به کوش و به همت تو یکدانه ای

اگر با  کلاسی  و  مه دانه ای                 اگر  خود  بگیری  و  شه دانه ای

بدان  بی خدایی  و  دیوانه ای                 ز جمع  و  ز محفل تو  بیگانه ای

به چشم  پدر گر تو دردانه ای                 ز چشم  پسر دان  که  لوسانه ای

اگر  تکه  انداز  و  خندانه ای                اگر  آتش  افروز  و   شیطانه ای

ببخش ار مو گفتُم یه طنزانه ای             بدان ...... بُخوردُم   تو  پروانه ای


منتظر نظراتتون هستم


بعله خانوماهم جوابیه فرستادن توی نظرات برای شعر من

گفتم جوابیه شعرشون رو بذارم شمام بخونید


((((((((((

ما دخترانیم خرخوانگانیم
به از شماها ما درس میخوانیم
گر میتوانید رقیب ما شید
به سان ماها پیروز باشید
افتادگانید شما پسرها
چون نمی خوانید کمی زدرسها
کمی زرنگی کمی اراده
بابا چه تونه؟ کمی افاده!

منم شاعره بودم خبر نداشتم

))))))))))))))))))


منتظر جوابیه شعرتون باشید

ماییم ونوای بینوایی     بسم الله اگر حریف مایی


اینم جوابیتون خانم شاعره


ما ز افتادگی خود به ضعیفان بازیم

ما ز دلداگی خود به خدا  دل  بازیم

ورنه دان نیست رقیبی که به او بر بازیم

جز خدا نیست عزیزی که به او دل بازیم


بهلللللللللله

خوشحال میشم ادامه بدید چه شما چه هر کدوم از دوستان


ادامه دادن ایشون


(((((((((((
کردی زما طلب؛کاین شعر را سرودیم
وگرنه شاعری ماهر نبودیم
قافیه ها بچیدم من زحمتها کشیدم من
تا بگویم پاسخی نیک از برایت ای سمن!

چونان گویی افتادگان به درگاه خداییم!
گویا که ما از این خصلت جداییم!
برای شکر یزدان ؛یک صداییم
در این شبها؛از دل و جان؛محتاج دعاییم...
))))))))))))))))))))

خب بهلهههههه اسم مستعار مارو هم که میاری
دوتا دوبیت گفتم در جوابیتون که انشالله بپسندید

سمن گرچه حقیقت گوی و تلخ است      زبانش همچو خار و همچو زهر است
همش رویش چو مغروران به تنگ است    ولی دان فارغ از میدان و جنگ است


گفتید این شب ها یه دوبیت هم برای ثار الله گفتم،گفتم بذارم و التماس دعایی داشته باشیم

سمن مستی بگو الله اکبر      اگر هستی بگو الله اکبر
حسین شد کشته آل پیمبر     چه شد در کربلا الله اکبر


اینم رضا امیدی فرمودن
(((((((((
فردا دارم امتحان
هیچ ندانم ازین امتحان
کاش فقط بود فردا مرا امتحان

کز خنک بازی دگران
استاد مرا کرد طلبی گران
گریزی نیـــس ازیـــــن حــال نالان
بایــــد زنـــــده بـــــود تا نیـــــم شــــبان

.
.
.
.

بــــــــــــــــــــــــه بــــــــــــــــــــــه....
(تشویق خوانندگان)
)))))))))))))))))))))

رضا جان این چیزیو گفتی اما بذار تیکه اولشو برات درس کنم

فردا دارم امتحان
هیچی ندانم از آن
کاش فقط بودش همان

البته ناراحت نشیا بی شوخی میگم ادبیاتت به ادبیات کودک نزدیکه یه کم تلاش کنی شاید بتونی توی اون عرصه موفق بشی البته عرصه ی سختیه چون به زبان کودک شعر گفتن هم خیلی سخته
و همینطور اون خانومی هم که شعر گفته بودن شعر اولشون  با زبان کوکانه ای همراه بودش و خصوصن من از بیت آخرشون خیلی خوشم اومد کمی زرنگی  کمی اراده بابا چتونه کمی افاده!
چون این بیتشون هم وزنی خوبی داشت هم آهنگ خوبی و هم اینکه قافیش درس بود
بی شوخی عرض میکنم به زبان کودک شعر گفتن خیلی سخته من خودم چند بار تلاش کردم توی اون عرصه اما زیاد خوب در نیومدش حالا شاید خودم هم یه بار دیگه تلاش کنم به زبان کودکانه شعری رو بگم تا ببینم این سری چی میشه شاید یه قیصر امین پوری بشیم و به کتاب های مدرسه راه پیدا کنیم

شعر طنز 2

قربون ابولفضل جان

دیگه در وصفتون یه مزخرف نامه فکاهی گفتم گذاشتم تو وب 

میبخشید دیگه


چرا نیشت همش بازه ، ابلفه؟

دک و پوزت عجب نازه ، ابلفه!


میگن هرکول شدی طی یه هفته؟

بگو بینم چی هس رازت، ابلفه؟


چرا مشتی میشی هفته به هفته؟

میترسم ماه و مه شید ای ابلفه!


نوشتم یک سوالی روی تخته!

بگو بینم بابات هههه ای ابلفه؟


دیگه این شعر رو باید به لهجه قمی بخونید دیگه

ابولفضل جون ناراحت نشی عزیزم

وصف پسران

دوتا شعر گفتم به صورت طنز در باب کلاس بخونید و لذت ببرید


پسرهای کلاس از دیدگاه یکی از خانومای کلاس (شاید شوخی باشه)


تبصره:من اومدم شخصیت خودمو جای یکی از خانومای کلاس قرار دادم و از زبانش شعر گفتم والا من به هیچ عنوان شخصیت شما بزرگواران رو به این صورت نمیدونم که شما بخواهید در مورد برادراتون اینجور برداشت کنید خصوصن برخی از دوستان که درجه اردات شخصیت و بزرگواریشون در دستگاه سنجش ما شماره بالایی رو به خودش گرفته، من اصن توقع نداشتم اینجور برداشت کنن که من اون عزیزان رو خطاب قرار دادم و بدونید معرفت شما دوستان بر ما اثبات شده و بنده غلط بکنم در مورد شما دوستان به این طرز ناصحیح برداشتی رو داشته باشم


بباشم بر کلاسی بس فضایی

درونش مردکان بی حیایی

پسرهایی بسان اسب آبی

که باشن حرفه ای در چش چرانی

ندارند ذره ای از عشق و مستی

فقط هستند به راه خود پرستی

همه لوس،خروس و بس عبوس اند

به سان استرانی بی فلوس اند

همه عیاش و علاف و خمارند

به سان مردکانی می گسارند

همه گیج،هویج و استر هستند 

به راه درس و پاسخ ، چون خر هستند


حالا دخترای کلاس در دیگاه ای بین خودشون(فک نکنم جدی باشه)


دخترانیم و همه

ماه جمالیم  

بله

عاشقانیم و همه

ویس نشانیم

بله

سالکانیم و همه

شیخ کمالیم 

بله

عالمانیم وهمه

نور فشانیم

بله

سوسولانیم و همه

تریپ فلانیم 

بله

وز بر نمره درس مدرسه

ما همه

بیست تمامیم 

بللللللللللللللللللللللللللللله


ضمنن ترسیدم با توجه به مسائل قبل وصف خانوما رو از دیدگاه پسران برم 

خانوما اگه اجازه میدید برم وصفتون رو عدد 1 رو برام کامنت کنید اگر نه 2

البته به این شدتی که پسرا رو کوبیدم نمیرما با ملایمت و لطافت انتقاد میکنم

اگرم برسم از هفته بعد وصف یکی از دوستان رو به صورت شعر درمیارم البته هرکدوم که مایل باشن



حالا اینا رو ولش به نظرتون اصن من دیگه بیام سر کلاس یا نه با این وضعیت

دیگه فک کنم بین پسرام جایگاهی نداشته باشم با این مزخرافاتی که گفتم

من همین جا از همتون بای بای میکنم


گلستان غدیر

نازنینا

گوش کن 

اینک سخن ها گویمت

از خدایی آسمانی بر به دنیا گویمت

گویمت از مرد عاشق در کنار خارها

از امیر مستمند و آشنای کوخ ها

گویمت از عشق او بر مهربان پروانه اش

از دو ماه بی پناه ساکن می خانه اش

گویمت از مردی اش بر مرد پست 

از صفای عشق او بر پیر مست

گویمت ای نازنینم من هزاران داستان

نی نباشد آن فسانه بلکه باشد راستان

پس بیاندیش و نظر کن بر خدای مست من

آن امیر مهربان و فارس الاحلام من

اینکت گویم ز فردایی قریب

از خدای آشنا و مردمان نا نجیب

گویمت از دست حق بر دست دین

گویمت از یار ختم المرسلین

گویمت از مرد عاشق بر گلستان غدیر

وز فراموشی و عصیان هزاران یار پیر


نازنینا:شما دوستان گلم هستید    کوخ:خرابه     مهربان پروانه:حضرت فاطمه   دوماه بی پناه:حسنین

مرد پست:عمر بن عبدود   پیر مست:حضرت محمد    فارس الاحلام:سوار رویاها  یار پیر:برخی از صحابه


با اینکه خیلی کار سرم ریخته بود اما دلم نیومد برای پدرم که به هیچ عنوان لیاقت فرزندیشو نداشتم شعری نگم این وسطا یه نیم ساعتی وقت گیر آوردم و شعر بالا رو گفتم امیدوارم بپسندید و پدرمون هم این تحفه رو قبول کنه


ضمنن عیدتون مبارک باشه و سادات مقرب عزیزمون هم از پدرمون بخان که این فرزند خطاکارشو هم رها نکنه و مارو هم در گوشه ای از یاد هاتون با خدا قرار بدید


اگه شعر رو پسندید یا نپسندید به افتخار مولامون علی یک یا علی رو در کامنت بذارید و بفرستید


تبریک بر محمد

این روز زیبارو که مظهر عشق در هستی هست را به همه شما دوستان و همکلاسیهای گلم تبریک میگم

و یک بیتی هم در این باب گفتم که امیدوارم بپسندید

به روز عشق یزدانی رسیدیم

به جشن شاه مردانی رسیدیم

ملک، پا کن نوای عاشقی را

که در بزمی به مهمانی رسیدیم

مدرسه و دانشگاه

حلول ماه مهر را به شما دانشجویان گرامی تسلیت میگم

 یه شوخی با سه تا از اساتید میرم فقط خدا به خیر بگذرونه


استاد عباسی عزیز


ای که خود ماندی به راه و جزوه تلخت رسید

آن رخ شیرین بماندش بر به راه و پاره دردت رسید

ما برای کسب فیض  خاطراتت، بر کلاست آمدیم

ای دریغا که نبودی و غم هجر تو گل بر ما رسید


استاد خوبی گرامی


از برای کسب ده 

در درس تو ما مرده ایم

وز بر آن صد سوالت

خون دل را خورده ایم

دان چو book worm کلاست

ما همه خر را زدیم

ما به سان night owl

شب را به صب سر کرده ایم


استاد خانی گرانقدر


دانی که بیست واندی

در درس تو فتادن

از بهر ده بخواندن

با هشت و شش فتادن

پس جان دل نظر کن

این مرتبه کرم کن

گر هشت و شش گرفتن

جانا ز ده خبر کن


خب بچه ها و دوستان امر دیگه ای ندارید من دیگه کارمو به کرام الکاتبین میسپارم 

فقط برام دعا کنید اینم برا خودم مینوسم 

همای از جان خود سیری   که خاموشی نمیگیری

لبت را چون لبان فرخی دوزند   تو را در آتش اندیشه ات سوزند

هزاران فتنه انگیزند   تو را بر سر در میخانه آویزند


البته همش یه شوخی با اساتید گرانقدر و عزیزمون بود و فقط صرفاً طنز بود نه واقعیت 

بلکه در واقعیت تنها این اساتید از جانشون برای ما مایه میذارن تا یه چیزی تو این مخمون بره که آخرشم فک کنم نمیره

ضمنن شعر از من مبتدی هستش و پر از سکته های ادبی پس به بزرگواری خودتون ببخشیدم اگه خیلی بده




من و گنجشکای خونه

 

 من و گنجشکای خونه 

ای چراغ هر بهانه از تو روشن از تو روشن
ای که حرفهای قشنگت منو آشتی داده با من!


منو گنجیشکای خونه دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پرمیگیریم از تو لونه

تا بیای که مثل هر روز برامون دونه بپاشی
منو گنجیشکا میمیریم تو اگه خونه نباشی

همیشه اسم تو بوده ، اول و آخر حرفهام
بس که اسم تورو خوندم بوی تو داره نفسهام

عطر حرفهای قشنگت ، عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون سرخه گونه های عاشق

شعر من رنگ چشاته رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربایی

من و گنجشیکای خونه دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پرمیگیزیم از تو لونه

تا بیای که مثل هر روز برامون دونه بپاشی
من و گنجیشکا میمیریم تو اگه خونه نباشی ...