شما بودید چه واکنشی نشان میدادید؟ | |
پس از ۱۱ سال زوجی صاحب فرزند پسری
شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدودا دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود، به همسرش گفت که در بطری را ببندد و آن را در قفسه قرار دهد. مادر پرمشغله موضوع را بهکل فراموش کرد. پسربچه کوچک بطری را دید و رنگ آن توجهش را جلب کرد، به سمتش رفت و همۀ آن را خورد.او دچار مسمومیت شدید شد و به زمین افتاد. مادرش سریع او را به بیمارستان رساند ولی شدت مسمومیت به حدی بود که آن کودک جان سپرد. مادر بهتزده شد و بسیار از اینکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت. وقتی شوهر پریشانحال به بیمارستان آمد و دید که فرزندش از دنیا رفته، رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه به زبان آورد. فکر میکنید آن سه کلمه چه بودند؟ شوهر فقط گفت: "عزیزم دوستت دارم!" عکسالعمل کاملا غیرمنتظرۀ شوهر یک رفتار فراکُنشی بود. کودک مرده بود و برگشتنش به زندگی محال. هیچ نکتهای برای خطاکار دانستن مادر وجود نداشت. بهعلاوه، اگر او وقت میگذاشت و خودش بطری را سر جایش قرار میداد، شاید آن اتفاق نمیافتاد. هیچ دلیلی برای مقصر دانستن وجود نداشت. مادر نیز تنها فرزندش را از دست داده بود و تنها چیزی که در آن لحظه نیاز داشت، دلداری و همدردی از طرف شوهرش بود. و آن همان چیزی بود که شوهرش به وی داد. گاهی اوقات ما وقتمان را برای یافتن مقصر و مسئول یک رخداد صرف میکنیم، چه در روابط، چه محل کار یا افرادی که میشناسیم؛ و فراموش میکنیم که میتوانیم کمی ملایمت و تعادل برای حمایت از روابط انسانی داشته باشیم. در نهایت، آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسانترین کار ممکن در دنیا باشد؟ داشتههایتان را گرامی بدارید. غمها، دردها و رنجهایتان را با نبخشیدن دوچندان نکنید. اگر هرکسی میتوانست با این نوع طرز فکر به زندگی بنگرد، مشکلات بسیار کمتری در دنیا وجود میداشت. حسادتها، رشکها و بیمیلیها برای بخشیدن دیگران، و همچنین خودخواهی و ترس را از خود دور کنید و خواهید دید که مشکلات آنچنان هم که شما میپندارید حاد نیستند. |
عکس العملش کاملا درست بوده چون با وجود اون زن بوده که صاحب این فرزند شده من که تحسینش میکنم
بابا احسنت!
ایول زینب جان قدم رنجه فرمودین
دیگه نبینم اینجوری وبو ول کنی بریا
مطلبتم خیلی خیلی قشنگ بود. متاسفانه خانواده ی من تو سرزنش کردن واسه مشکلات پیش اومده استادن
خخخخخخخخ!
با این خانواده ی مهربونت که همیشه اغوششون برات بازه بهت تبریک میگم!!!!!!!!!
چه عجب از این طرفا
شما که سالی یه بار میایید این سعیدیم که بدبخت داره املگی میکنه تو خونشون سرش شلوغه
فقط من موندم با این ابلفه که به زور برگردوندیمش به وب
خواهشن یه ذره فعال تر بشید
البته با عرض معذرت
نه بابا من؟سالی یه بار؟شرمنده 2هفته بود مسافرت بودم نتونستم سربزنم
بعلللله جو روانشناسی داغه دیگه
این مرده نشونه یک عمل روانشناسی فوق حرفه ای رو انجام داد که همسرش دچار دپرسیو نشه
ولی احتمالن ایرانی نبوده چون مردای ایرانی 99 درصدشون از این چیزا سر در نمیارن
مردای ایرانم بدرد نمیخورن اینم تکه کلامیه که بچه ها از من یاد گرفتن خصوصن این مجتبی خلیلی
هیچی به اون حرفشون نمیرسه که گفت نجفی مثانه های ایرانو قبول نداره یعنی ما ترکیدیم از خنده
عجب داستان آموزنده ای !!!
شاید کار یارو رو میکردم ...
شایدم زنه رو زیر مشت و لگد خودم داغون می کردم .
دیگه این شمایید که تصمیم گیرنده اید
شاید بشه احساسات افراد رو با یه داستان بازی داد اما منطق رو نه
من دنبال مقصر نیستم
حرفم اینه
الان زمونه ای شده که همه ی آدما تو وبلاگ هاشون به هم لطف دارن نه در واقعیت
دنیای واقعی خشن تر از این حرف هاست
و این کاملا ملموسه
من با مطرح کردن این داستان توسط شما هیچ مشکلی ندارم
ولی کل حرفام رو در همین بخش خلاصه می کنم
برای تغییر یک جامعه ، تغییر باید از خود فرد صورت بگیره
اگر من قراره باعث بشم کسی به چیزی اعتقاد پیدا کنه و بهش عمل کنه باید علاوه بر این که خودم بهش اعتقاد داشته باشم بهش عمل هم بکنم
من تنها از شما یک سوال دارم
اصلا هم دنبال جواب نیستم
ولی خواهش می کنم سوال رو که خوندید با توجه به شناختی که از خودتون دارید خودتون به خودتون جواب بدید
فقط به خودتون و وجدانتون جواب بدید
آیا عکس العمل شما هم در این طور داستانی همین خواهد بود اگر جای شخصیت های اصلی بودید
اگر جوابتون بله بود که هیچ
اما اگر جوابتون منفی بود کمی فکر کنید
آیا بهتر نبود قبل از مطرح کردن این داستان و شرح اش بهش اعتقاد پیدا می کردین
«مانند مردِ عمل،فکر کن و مانند مردِ فکر،عمل کن»
هانری برکسن
جوابم کاملا مثبته چون شما ازمن وزندگی من هیچی نمیدونید این سولا میپرسید! شاهدمم فقط یکی از بچه های کلاسه مونه که میدونه من تو زندگیم چطوری عمل کردم
بعله ملاحظه فرمودم انگار بمبی در کلاس منفجر شد
اینقد گفتن که یه بار حاج آقا محمدیاری هم اومده بود بم میگفت حاجی ایران هم بدرد نمیخوره ها
باید به ردیف عقب برگردم اینجور فایده نداره من مواضعو ترک کنم دشمنان اسلام و مسلمین سو استفاده میکنن به من تیکه میندازن
آره این نجفی وضع منو میدونه.داریم خونمونو بازسازی می کنیم.از صبح تا شب گرفتارم.برادرم جوگیر شده رفته طراح داخلی اورده برا خونمون...
اجاق گاز تازه خریده بودیم برادرم می گه اینو بندازید دور باید صفحه ای بزاریم.کابینت پارسال خریده بودیم می گه اینا بدرد نمی خوره باید ام دی اف بگیریم.
خلاصه اوضاع قاراشمیشه......
وسایل 3 طبقه ی خونمونو تو یه طبقه جمع کردیم.
اینجا همه چی درهمه......
اوووووووووووووه چه وضعیتیه !سرم درد گرفت
آفرین به شما
ولی من تو کامنت نوشته بودم که به خودتون پاسخ بدید
هدف من از نوشتن اون کامنت این بود که هر کسی که کامنت رو می خونه لحظه ای به فکر فرو بره:
و باشناختی که از خودش داره ببینه که آیاقراره از این پست شما درس بگیره یانه؟
قراره عوض بشه یا نه؟
قراه همون شکلی بمونه یا نه؟
اون کامنت تلنگری به همه ی مخاطبین شما بود نه فقط خود شما
به هر حال من برای یک جمع صحبت کردم
خب ممکنه بپرسید چرا از شما سوال پرسیدم
این یکی از قوانین نوشتنه
وقتی شما داستانی فلسفی یا عرفانی می خوانید که در اون یک فرد از فرد دیگه ای سوال های عرفانی یا فلسفی می پرسه خودتون هم ممکنه برای مدتی به سوالات فکر کنید
پس این یک شیوه ی نگارشی بود برای به فکر فرو بردن عده ای که می اندیشند
ممکن هم هست در ذهنی بعضی ها هیچ سوالی پیش نیاد
قرآن هم میگه:
شاید اندیشه کنید
نمیگه حتما اندیشه می کنید
پس ممکنه بعضی ها نکته رو گرفته باشن و بعضی ها هم همچنان سر در گم در این مبحث بمونن
مبحثی که کاملا یک بحث روان شناختی و فلسفی و منطقی و احساسی رو پوشش میده
فک نمی کنم تونسته باشم مفهوم ذهنی م رو تفهیم کرده باشم
«هیچ چیز نیک یا بد نیست ولی شیوه ی تفکر ما امور را نیک یا بد جلوه می دهد»
ویلیام شکسپیر
من فقط می خواستم هر کسی با توجه به شیوه ی فکری خودش به یک جواب قاطع برای خودش برسه
و در آخر از شما ممنونم چون فرصتی رو فراهم کردید تا بتونم یه کمی در وب کلاس شما راحت تر حرف بزنم
تا قبل از این همیشه خودم رو فیلتر می کردم
(سانسور نمی کردما ، فیلتر می کردم)
عالی بود و البته تکان دهنده. خدا کنه بعضیا از بعضی چیزا مثل مطالب این پست تلنگری بهشون وارد بشه
بخشیدن که خیله خوبه و باهاش موافقم شدید.
ولی پیش اومده برا خودم و فامیل که طرف این بخشیدن رو نشانه نقطه ضعف دونسته و ازش استفاده برده
اره منم میشناسم کسی رو که سر همین موضوع زندگیش داغون شد
جالب بود
حالا واقعن واقعیت داشت؟؟!!؟؟
میگن که واقعی بوده!خداعالمه
بچه ها ی سوال انصافا جواب بدید صادقانه هم جواب بدید:
اگه قرار باشه بینه بچه و همسر و برادر دوووو نفر رو به انتخاب خودتون از دست بدید کدوماشون رو انتخاب میکنید؟؟؟
آخره سر جوابم رو با دلیلی که استاد پیش دانشگاهیمون بهمون گفت رو میگم
بچه ها خیلی سخته نظرشما ها چیه؟
جواد جون کاری نداره خب
همسر بمونه و بقیه پَر
البته این انتخاب سختیه ولی منطقی
آیا نباید بخشیدن کسی که دوستش داریم آسانترین کار ممکن در دنیا باشد؟
محمد می خواستم بابت شعرت یه نقشه ای برات بکشم و یه بلایی سرت بیارم ولی وقتی این مطلبو خوندم تحت تاثیر قرار گرفتم
بخشیدمت محمد جونم(modest man)
جواد خدا لعنتت کنه با این سوال هات بچه تو برو بخواب چی میخوای از جون ما.من همسر و برادر رو انتخاب میکنم
جانم جواد چه سوالی پرسیده
من میگم همسر و بچه
!!!!
حالا جوابش کی میاد؟؟؟؟؟؟؟
جواب من اشتباه شد من بچه و برادر رو انتخاب میکنم
رضا جون بزار چند نفر جواب بدن آخرش میگم.راستی چرا همسرو بچه؟
فعلا که ابولفضلو نوریه مهربونزن ذلیل از آب در اومدن
نوری مهربون چیه ؟؟؟؟؟؟خدا این قربانی و لعنت کنه چه اسمی گذاشت برای من
بچه و همسر باید جوابت باشه دیگه چون همیشه این سوالارو جوری طراحی میکنن که اکثر افراد جواب اشتباه بدن و آخرشم احتمالن یه دلایل مسخره میارن
ولی جوابی که اکثر مردا میگن در دو حالته
اگه زنشون رو دوس داشته باشن میگن زنم زنده بمونه
اما اگه دوستش نداشته باشن میگن بچم زنده بمونه
برادر بدبخت در هر دو حالت به فنا میره