پرستاران جوان

بچه های پرستاری 91 قم

پرستاران جوان

بچه های پرستاری 91 قم

ترس نامه

یه شعر انتقادی در مورد خانوما گفتم البته به شدت یک صدم اون چیزی که در مورد پسرها گفتم نیست به امید خدا که اینبار نسوزیم دیگه


تبصره1:البته هیچکدوم از این مطالبی رو که من گفتم صادقانه عرض میکنم در خانومای کلاس یافت نمیشه و فقط بافته ای از عقل ناقص یک شاعر در پیت هستش به خاطر همین هم از اگر استفاده کردم که خانوما بد برداشت نکنن

تبصره2:بیت اخر رو با لهجه ای تقریباً شیرازی بخونید


اگر  دختر  پیر  و  فرزانه ای                اگر  دختر شیخ  و  شهزاده ای

گمانت  نباشد  که  افسانه ای                  به درس و به مکتب تو علامه ای

فقط دان که جانم تو خر خانه ای             به کوش و به همت تو یکدانه ای

اگر با  کلاسی  و  مه دانه ای                 اگر  خود  بگیری  و  شه دانه ای

بدان  بی خدایی  و  دیوانه ای                 ز جمع  و  ز محفل تو  بیگانه ای

به چشم  پدر گر تو دردانه ای                 ز چشم  پسر دان  که  لوسانه ای

اگر  تکه  انداز  و  خندانه ای                اگر  آتش  افروز  و   شیطانه ای

ببخش ار مو گفتُم یه طنزانه ای             بدان ...... بُخوردُم   تو  پروانه ای


منتظر نظراتتون هستم


بعله خانوماهم جوابیه فرستادن توی نظرات برای شعر من

گفتم جوابیه شعرشون رو بذارم شمام بخونید


((((((((((

ما دخترانیم خرخوانگانیم
به از شماها ما درس میخوانیم
گر میتوانید رقیب ما شید
به سان ماها پیروز باشید
افتادگانید شما پسرها
چون نمی خوانید کمی زدرسها
کمی زرنگی کمی اراده
بابا چه تونه؟ کمی افاده!

منم شاعره بودم خبر نداشتم

))))))))))))))))))


منتظر جوابیه شعرتون باشید

ماییم ونوای بینوایی     بسم الله اگر حریف مایی


اینم جوابیتون خانم شاعره


ما ز افتادگی خود به ضعیفان بازیم

ما ز دلداگی خود به خدا  دل  بازیم

ورنه دان نیست رقیبی که به او بر بازیم

جز خدا نیست عزیزی که به او دل بازیم


بهلللللللللله

خوشحال میشم ادامه بدید چه شما چه هر کدوم از دوستان


ادامه دادن ایشون


(((((((((((
کردی زما طلب؛کاین شعر را سرودیم
وگرنه شاعری ماهر نبودیم
قافیه ها بچیدم من زحمتها کشیدم من
تا بگویم پاسخی نیک از برایت ای سمن!

چونان گویی افتادگان به درگاه خداییم!
گویا که ما از این خصلت جداییم!
برای شکر یزدان ؛یک صداییم
در این شبها؛از دل و جان؛محتاج دعاییم...
))))))))))))))))))))

خب بهلهههههه اسم مستعار مارو هم که میاری
دوتا دوبیت گفتم در جوابیتون که انشالله بپسندید

سمن گرچه حقیقت گوی و تلخ است      زبانش همچو خار و همچو زهر است
همش رویش چو مغروران به تنگ است    ولی دان فارغ از میدان و جنگ است


گفتید این شب ها یه دوبیت هم برای ثار الله گفتم،گفتم بذارم و التماس دعایی داشته باشیم

سمن مستی بگو الله اکبر      اگر هستی بگو الله اکبر
حسین شد کشته آل پیمبر     چه شد در کربلا الله اکبر


اینم رضا امیدی فرمودن
(((((((((
فردا دارم امتحان
هیچ ندانم ازین امتحان
کاش فقط بود فردا مرا امتحان

کز خنک بازی دگران
استاد مرا کرد طلبی گران
گریزی نیـــس ازیـــــن حــال نالان
بایــــد زنـــــده بـــــود تا نیـــــم شــــبان

.
.
.
.

بــــــــــــــــــــــــه بــــــــــــــــــــــه....
(تشویق خوانندگان)
)))))))))))))))))))))

رضا جان این چیزیو گفتی اما بذار تیکه اولشو برات درس کنم

فردا دارم امتحان
هیچی ندانم از آن
کاش فقط بودش همان

البته ناراحت نشیا بی شوخی میگم ادبیاتت به ادبیات کودک نزدیکه یه کم تلاش کنی شاید بتونی توی اون عرصه موفق بشی البته عرصه ی سختیه چون به زبان کودک شعر گفتن هم خیلی سخته
و همینطور اون خانومی هم که شعر گفته بودن شعر اولشون  با زبان کوکانه ای همراه بودش و خصوصن من از بیت آخرشون خیلی خوشم اومد کمی زرنگی  کمی اراده بابا چتونه کمی افاده!
چون این بیتشون هم وزنی خوبی داشت هم آهنگ خوبی و هم اینکه قافیش درس بود
بی شوخی عرض میکنم به زبان کودک شعر گفتن خیلی سخته من خودم چند بار تلاش کردم توی اون عرصه اما زیاد خوب در نیومدش حالا شاید خودم هم یه بار دیگه تلاش کنم به زبان کودکانه شعری رو بگم تا ببینم این سری چی میشه شاید یه قیصر امین پوری بشیم و به کتاب های مدرسه راه پیدا کنیم

نظرات 21 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:38 ب.ظ

دمت گرم
ولی مطمئنی اینا که گفتی پیدا نمیشه

آره مطمئنم

I'm UNKNOWN یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:38 ب.ظ


آفرین . یعنی اوج زن ذلیلیت رو در این شعر به اثبات رسوندی ...
ای خدااااااااااااا . این سیدمون هم از دست رفت ...
ای خدااااااااااااااااا ...

مگه من چی گفتم که زن ذلیلم
انتقاد کردم فقط بیت آخر رو برای تلطیف فضا گفتم
اگه اون بیت آخر رو نمیگفتم این خانوم بی اسم ما رو به این وضعیت مینداخت در آخرش گفتم خودم زودتر اقدام کنم تا خودش نیومده
البته شوخی بودا ناراحت نشید دوباره

افسانه یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:47 ب.ظ http://gtale.blogsky.com

سلام

یعنی چی اونوقت؟؟

سلام بر شما
یا ابولفضل علاوه بر خانومای کلاس شاکی خارجی هم پیدا کردم
شوخیه باو بیخیال

REZAOMIDI4444 یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:56 ب.ظ

خنک
خودشیرین
.
.
.
.
:)

ادبیاتتون در سطح هویجه یعنی
این یک شعر طنز واقعی بود البته به غیر از بیت آخرش که فکاهی بودش
تیکه ها و نکته های لطیف طنز در لابه لای ابیات بود
اما تو که نمیفهمی دیگه به من چه؟
بذار معنی کنم برات
بیت دوم : فک نکنی چیزی حالیته که خودتو سطح بالا میدونی
بیت سوم:فقط بدون خرخون هستی که اونم به علت پشتکارته
بیت چهار و پنج:یعنی اگر این 4 صفتو رو برای خودت میدونی بدون که در جمع کلاس ما افرادی مثل تو جا ندارن
بیت ششم:اگر تو خونه خودتو پیش پدرت لوس میکنی و بت محل میذاره بدون اینجا پسرا به این کارات محل نمیذارن

البته بعید میدونم اصن فهمیده باشی
اگر عقل داشتی و یه ذره شعر حالیت بود این تیکه ها رو باید میفهمیدی

REZAOMIDI4444 یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:19 ب.ظ



معنی رو کاملا فهمیـدم
شعرت هم خیلی قشنگ بود
اما
الان مشکل جای دیگس
این که اصلن شعری که گفتی با اون شعرت درباره پسرا قابل مقایسه نیس
اگه راس میگی همون جوری که برا پسرا میگی بگو
به خاطر همین میگم خودشیرین
برادر من

آخه من با پسرا رفیقم میتونم هر مطلبی رو در موردشون بذارم اما اگه من بیام به اون سبک شعر بگم مسلمن با کم لطفی خانوما مواجه میشم عزیزم
وضعیتمو درک کن رضا جان
پس خرده نگیرید

[ بدون نام ] یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:27 ب.ظ

آفرین خیلی عالی بود.

مطمئنی نظر واقعیتون همینه

REZAOMIDI4444 یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:35 ب.ظ


باشه قبــــــــــــــــــــــــــــول سید جاااان
می سازیم و می سوزیم
:)

نخند به من بی ادب
تو هم زیاد دم پر من نباش
هنوز آتیشی که سوزنده منو کامل خاموش نشده میترسم دامن تو رو هم بگیره رضا جان

[ بدون نام ] یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 08:44 ب.ظ

چقدرشمانسبت به من بدگمانی!نمیشه تشویقتون کرد اصلا دیگه نظرنمیذارم خیالت راحت.کل شعریک طرف اون بیت آخرشم یک طرف!

ای بابا شمام که کلن من هر حرفی میزنم بد برداشت میکنی
اصن شما نظر نذاری نمیشه
کل وب از آب و تاب میفته
بیت آخرش مگه چه ویژگی داشت هان؟زود تند سریع جواب بده؟
خداییش دیدی بازم نتونستی تیکه نندازی

javad یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 09:04 ب.ظ

احسنننننننننننننننننننننننت

فاطمه یکشنبه 12 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:52 ب.ظ http://www.gorganmama.blogfa.com

سلام شعرت زیبا بود. وبلاگتون هم عالیه. ممنون میشم به ما هم سر بزنیدو نظر بزارید. ما بچه های مامایی هستیم.

چشم حتمن

abolfazl hosseini fard moghaddam دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:11 ق.ظ

بدان ...... بُخوردُم تو پروانه ای
خواهشا تو به همین کاری که تو این مصرع گفتی ادامه بده تا در آخر موفق بشی عزیزم

بیچاره این محمد رو به چه روزی انداختید شما

این شاعری ما رو اسب کرد حالام که ....
شاعری که واقعن نتونه حرفاشو تو شعرش بیان کنه و بترسه باید به این وضعیت بیفته دیگه
ابولفضل الان 2-1 به نفع تو هستا پس یکی طلب منه

ali دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:09 ب.ظ

حال و حوصله ی نقد کامل ندارم
اما نو آوری محشر بود
(نوآوری : ساخت کلمات ترکیبی یا مفرد در زبان که ساختاری جدید یا هنجار شکن داشته باشند و یا استعمال لفظی که تا کنون در میان عام غیر ملفوظ بوده)
از نظر عروضی هم فک می کنم تقریبا تمامی مصراع ها از یک وزن واحد بهره می بردن
(خدایی حال مطالعه ی دقیق رو نداشتم)
به نظر من اصلا قافیه مهم نیست ولی تو که می خوای به سبک های کهن شعر بگی باید توجه داشته باشی که
علامه و شهزاده و پروانه لغاتی هستند که با هم قافیه نمی شن
در کل خوب بود
روز به روز پیشرفت ها متوالی!!!!!!!

شرمنده فرمودی علی جان
نه وزن هارو دارم مطالعه میکنم کم کم داره یه چیزایی دستم میاد

morteza دوشنبه 13 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:16 ب.ظ

به اون شعر قبلی نمیرسه خب دیگه همیشه باید بین دختر و پسر فرق بذارن حداقل ی تیکه مینداختی ی کم خنک شیم.اخرش که خوردی دیگه حرفی نمیشه زد موفق باشی

بی ادب
حالا من گفتم شما که نباید بگید

A girl سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:34 ب.ظ

ما دخترانیم خرخوانگانیم
به از شماها ما درس میخوانیم
گر میتوانید رقیب ما شید
به سان ماها پیروز باشید
افتادگانید شما پسرها
چون نمی خوانید کمی زدرسها
کمی زرنگی کمی اراده
بابا چه تونه؟ کمی افاده!

منم شاعره بودم خبر نداشتم

مایییم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی

محرابی سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:34 ب.ظ

بابا ایول دمت گرم Agirl سر افرازمون کردی
خودمونیم شاعره خانم یه کم قافیه هات داغونه ولی بهتر از منه که هیچ جوابی برای گفتن نداشتم

پس جوابو داشته باشید خانوم محرابی الان برا شاعر خانومتون میذارم
شمام یه تلاشی بکنید شاید فرجی بشه

I'm UNKNOWN سه‌شنبه 14 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 07:40 ب.ظ

احسنت سید محمد ...
کلی با شعرت حال کردم .
الحق که روی پسرا رو سفید کردی . با این شعرت یکم از اون تصور شعر قبلیت رو از تو ذهنمون پاک کردی ...

من روی خودم سیاهه
حالا تو بگو کسی میتونه با روی سیاه روی افراد دیگه ای رو سپید کنه

همون girl چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 10:09 ق.ظ

کردی زما طلب؛کاین شعر را سرودیم
وگرنه شاعری ماهر نبودیم
قافیه ها بچیدم من
زحمتها کشیدم من
تا بگویم پاسخی نیک از برایت ای سمن!
چونان گویی افتادگان به درگاه خداییم!
گویا که ما از این خصلت جداییم!
برای شکر یزدان ؛یک صداییم
در این شبها؛از دل و جان؛محتاج دعاییم...

پس اسم مستعار من رو هم میدونی
دم شما گرم
شب جوابیه تون رو آپ میکنم

محرابی چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 05:09 ب.ظ

اخجون چه مشاعره ای شده بین افتادگان
من فهمیدم agirl کیه
عجب شاعریه رو نمیکرده

خب به مام بگو بدونیم کیه خانوم محرابی
دیگه شمام به ما تیکه میندازید افتاده
نکنه ایشونم افتاده اس که میگی بین افتادگان
راستی با عرض معذرت یه نقل قول از شما خانوم محرابی بنده توی پست صندلی داغ رفتم و بچه هارو مخاطب قرار دادم انشالله الانا سعیدی بیاد آپ کنه سورپرایز میشید

I'm UNKNOWN چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 06:58 ب.ظ

اه اه اه
چه لوس ...
به این میگین جواب ؟؟!!!!
خانم خب شعر بلد نیستی بگی نیا تو وبلاگ ...
خب این چه شعریه ؟ شعر "سپید" گفتید ؟؟!!!

ناشناس کم زر بزن
اول خودت بگو ببینیم چی میگی برادر
کسی میتونه ایراد بگیره که خودش بالاتر از کسی باشه
تازه اگه کسی بتونه شعر سپید بگه خیلی ماهره چون باید نشانه های شعری رو بدون هیچ و وزن و آهنگی به نمایش بذاره

REZAOMIDI4444 چهارشنبه 15 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:10 ب.ظ

عه مشاعره هم هس!!؟؟!!
شعر جالبی بود باعث شد که جو شاعری من تو شب امتحان گل کنه منم یدفه ای شعر بگم چیز بدی از اب درنیومد کلی برا قافیش هم زحمت کشیدم ...
اصن این حس شاعری تو من نهفته بود امشب پیداش کردم دیگه کم کم باید به فکر تخلص هم باشم !!



فردا دارم امتحان
هیچ ندانم ازین امتحان
کاش فقط بود فردا مرا امتحان

کز خنک بازی دگران
استاد مرا کرد طلبی گران
گریزی نیـــس ازیـــــن حــال نالان
بایــــد زنـــــده بـــــود تا نیـــــم شــــبان

.
.
.
.

بــــــــــــــــــــــــه بــــــــــــــــــــــه....
(تشویق خوانندگان)

بهله

I'm UNKNOWN پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 12:21 ب.ظ


و یک بار دیگر جناب نجفی "زن ذلیل" بودن خود را به نمایش گذاشت ...
بشتابید بشتابید ...
داش ما از موضع بیننده نقد میکنیم . حقم داریم خوب . اگه از حرفم خوشت نیومده پست رو حذف کن .
همینه که هست .
آره دادا ...

ناشناس منگل ایشون کوتاه اومدن دیگه خو
منم کوتاه اومدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد